سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه جمهوری اسلامی تهران را خطرناک کرده است.

راهبرد فشار حداکثری آمریکا، جمهوری اسلامی را تضعیف و اقتصاد آنرا فلج کرده است اما باعث شده این کشور خطرناک تر هم بشود. در واقع آمریکا تهران را مجبور کرده با روش های نامتعارف و نامتقارن که مقابله با آن دشوار میباشد به سیاست آمریکا و عربستان پاسخ بگوید‌‌. Sun Tzu  نویسنده کتاب ۲۵۰۰ ساله “هنر جنگ” حتی در زمان چین باستان از ارزش جنگ های نامتقارن – چگونگی برتری نیروهای کوچکتر مانند پارنیزان ها یا پهبادهای امروزی بر نیروهای بزرگتری مانند ارتشی های مجهز با جت های جنگنده فوق مدرن آگاه بود. او یادآور میشود که برای دشمن باید راه فراری باقی گذاشت و به درستی توصیه می کرد که یک دشمن مایوسی مانند جمهوری اسلامی را به سختی تحت فشار قرار ندهید.جمهوری اسلامی با حمله به بزرگترین تاسیسات نفتی جهان که بازارهای جهانی از ترکیه تا نیویورک را مختل کرد، آسیب پذیری اقتصاد جهانی را اثبات کرد.

دکترین دفاعی تهران دو سال مداوم پیام به غرب میباشد و یاد آوری این نکته که ایران ابزار آسیب زدن به آنها را در اختیار دارد. ایران این پیام را میفرستد که جنگ برای آمریکا میتواند پرهزینه باشد.استراتژی های نظامی ایران جواب داده است.

با کنار کشیدن آمریکا از مداخله در مسائل عراق، جمهوری اسلامی به برترین نیروی بانفوذ خارجی در این کشور تبدیل گردیده است. در ضمن ایران با نیروهای نیابتی خود در سوریه و لبنان نقشی تعیین کننده در سیاست این کشورها ایفا می نماید و کشورهایی مانند عربستان، امارات و اسرائیل را تهدید مینماید.کشور اسرائیل همیشه نگران استراتژی دفاعی و نظامی ایران در منطقه میباشد، همانطور که آخرین اشپیگل آلمان درج نموده ایران به یک قدرت هرمونیک منطقه ای تبدیل گردیده و سیاست خارجی آن در دست سپاه پاسداران و قاسم سلیمانی میباشد و نه دولت آقای روحانی و برای غرب و آمریکا مطلوبتر است که مذاکرات سازنده ای با ایران داشته باشند تا صلح جهانی بخطر نیفتد.در اینجا گروه وحدت ملی ایرانیان اروپا به ملت ایران این پیام را می دهد که برای تحولات بنیادی قائم به ذات خود باشند و بدون وابستگی خارجی به شیوه های نافرمانی مدنی و استراتژی مبارزه مردمی ادامه دهند زیرا جمهوری اسلامی از درون پوسیده ولی در منطقه بسیار قوی میباشد.

زنده باد ایران و مردم ایران

زنده باد یکپارچگی و وحدت ملی ایران

مدیر سیاسی و پژوهشگر روابط بین الملل دکتر فریبرز صارمی هامبورگ

آقای خاتمی زمان این نوع فراخوانها گذشته است.

گروه وحدت ملی ایرانیان در اروپا

 

محمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران در 19 ژوییه 2019 در دیدار با اعضای شورای مرکزی حزب پیشرو اصلاحا ت از اصلاح طلبان  خواست از تحریم انتخابات دوری کنند.

منظور خاتمی انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه 1398 می باشد .

خاتمی و امثال خاتمی نگران تحریم انتخابات از سوی ملت ایران بویژه  جوانان پیشرو ایران  می باشند .

خاتمی با ورود زود هنگام خود به بحث انتخابات، در صدد مشارکت مردم در انتخابات می باشد. اصلاح طلبان جوان و هشیار نشان داده اند که نگاهی متفاوت به اوضاع ایران دارند.

آقای آرمان امیری که یکی از کنشگران جوان اصلاح طلب است اعتقاد دارد خطر اصلی، خطر وقوع جنگ و تحریمهای کمرشکن امریکا نیست بلکه حاکمان  فاسد کنونی ایران و سیاستهای آنان بویژه سیاستهای ماجراجویانه آنان در منطقه خطر اصلی می باشد.

آرمان فوری می گوید خطر بقای حاکمانی می باشد که بصورت مداوم ایران ما را در معرض جنگ و تحریم و تهدید قرار می دهد .

سیاستهای این حاکمان با ترورهای فرامرزی  ماجراجویهای هسته ای، موشک بازیهای مخفیانه و جنگهای نیابتی ایران را در شرایط ابر بحران قرار داده است.

گروه وحدت ملی ایرانیان اروپا و شاخه های آن این انتخابات فرمایشی را تحریم می نماید و از ملت ایران بویژه جوانان پاک کشور می خواهد که خود را برای یک استراتژی مبارزه مردمی در راه فروپاشی جمهوری اسلامی آماده نمایند.

زمان دیگر شرکت در انتخابات این نظام تام گرا نمی باشد بلکه سازماندهی هر چه بیشتردرون مرزی از هر گرایشی و سلیقه ای در یک قیام ملی و مردمی عبور از نظام حاکم بمنظور دوباره بوجود آوردن ایرانی آزاد، آباد، مقتدر و مستقل.

 

برای نجات و رهایی ایران به گروه وحدت ملی ایرانیان اروپا بپیوندید

زنده باد ایران و مردم ایران

زنده باد یکپارچگی و وحدت ملی ایران

 

دکتر فرریبرز صارمی مدیر سیاسی گروه وحدت ملی

دکتر مریم ترابی مسئول شاخه دانمارک

دکتر رضا زمانی مسئول سیاسی و تشکیلاتی شاخه دانمارک

مهندس نوشین ایراندوست مسیول شاخه کلن-آلمان

در مورد احتمال حمله محدود نظامی امریکا به ایران

نظر اجمالی گروه وحدت ملی ایرانیان اروپا-مرکزیت هامبورگ
 در مورد احتمال حمله محدود نظامی امریکا به ایران
بقلم:دکتر فریبرز صارمی پژوهشگر روابط بین الملل
و عضو کمیته سیاست خارجی و امنیتی حزب حاکم CDU آلمان-هامبورک

 

صحبتهایی می شود که اگر امریکا علیه ایران وارد عملیات نطامی شود بسیار محدود خواهد بود.

امریکا برای راضی نمودن اسرائیل و آنکه توازن قوا در منطقه بنفع اسرائیل باشد احتمال دارد مراکز اتمی ایران را هدف قرار دهد بدون آنکه نیرویی وارد ایران نماید.

آنچه روی خواهد داد از همه اینها فاجعه بارتر خواهد بود. این فاجعه با زدن مراکز اتمی ایران با موشک از راه دور، با هواپیماهای مافوق مدرن و مافوق صوت خواهد بود. این حمله باعث خواهد گردید اورانیوم و ذرات اتمی در بخشهای بزرگی از ایران پخش گردد.

خانم سوزان رایس نماینده پیشین امریکا در سازمان ملل متحد گفت اگر صحبت ترامپ را باور کنیم تنها 10 دقیقه با آغاز حمله نظامی به ایران فاصله داشتیم. از نظر گروه وحدت ملی مرکزیت هامبورگ و شاخه های آن این نوع عملیات فقط باعث خواهد شد که عمر حکومت اسلامی به درازا کشد و عوارض سلامتی برای ملت در بند خواهد داشت و این نشان می دهد که آمریکا دارای استراتژی منطقی و مشخصی در رابطه با ایران نیست.

 

 

پیشنهاد گروه وحدت ملی ایرانیان اروپا به آمریکا و هم پیمانان آن در منطقه آن می باشد که بجای عملیات محدود نظامی به اپوزوسیون ملی و خوشنام ایران در داخل و خارج ایران کمک نمایند تا آنها با بوجود آوردن کمیته رهبری تشکیلات فراگیر ملی بویژه در داخل کشور و سازماندهی اقشار مختلف جامعه در داخل بتوانند نظام بسیار تضیف شده جمهوری اسلامی را واژگون و در راه سربلندی، سعادت و خوشبختی ایران و ایرانیان قدمهای استواری بردارند.

گروه وحدت ملی ایرانیان دست همه پیکارجویان را برای یک استراتژی ملی جهت جایگزینی جمهوری اسلامی می فشارد.

 

 

زنده باد ایران و مردم ایران

زنده باد یکپارچگی و وحدت ملی ایران

گروه وحدت ملی ایرانیان-اروپا

جنگ نمی‌شود، مذاکره نمی‌شود

بخش استراتژیک گروه وحدت ملی
ایرانیان اروپا – مرکزیت هامبورگ

۱) بعد از تصویب برجام، فروش نفت ایران به مقدار قبلیِ خود یعنی به حدود دو و نیم میلیون بشکه در روز رسیده بود ولی با خروج آمریکا از برجام و شروع مرحله‌ی جدیدی از تحریم‌ها، دولت مجبور شد، بودجه سال ۹۸ را بر مبنای فروش یک و نیم میلیون بشکه تنظیم کند.

هر چند دولت به خاطر شرایط پیش‌آمده مدتی است، آمارهای واقعی در باره‌ی صادرات نفت را اعلام نمی‌کند ولی به نظر می‌رسد در حال حاضر فروش نفتِ ایران به حدود ۵۰۰ هزار بشکه در روز رسیده و در ماه‌های آینده به ۳۰۰ هزار بشکه کاهش پیدا کند. در نظر داشته باشید که عربستان با یک سوم جمعیتِ ایران، روزانه افزون بر ده میلیون بشکه نفت صادر می‌کند.

تردیدی نیست که به خاطر تحریم‌ها و رکود اقتصادیِ ایجاد شده، درآمدِ دولت از وصول مالیات‌ها و دیگر درآمدهای دولت نیز محقق نمی‌شود.

 

۲) دولت روحانی مدتی‌ست به علت کسری بودجه، به ناچار حقوق کارمندان و یارانه‌ها را از طریق چاپ بدون پشتوانه‌ی پول تأمین می‌کند. نتیجه‌ی این کار افزایش نقدینگی و تورم و کم ارزش شدن واحد پولِ ملی و گرانیِ کالاهاست. با ادامه‌ی این روند، قیمت دلار در ماه‌های آینده به سی هزار تومان یا بیشتر و قیمت کالاها به دو تا سه برابر قیمت‌های فعلی خواهد رسید.

 

۳) با این حساب قیام توده‌ها علیه حکومت در اعتراض به وضع موجود، حتمی و اجتناب ناپذیر است.

می‌توان انتظار داشت که تابستان ۹۸ تابستانی داغ و پرحرارت باشد.

 

۴) حمله به ایران در دستور کار آمریکا نیست.

اگر شما یک دشمن داشته باشید و دشمن‌تان را ببینید در راهی که می‌رود چاهی وجود دارد و به زودی درون آن چاه سقوط می‌کند، آیا شما حاضرید قبل از افتادنِ او به چاه، سرِ راهش را بگیرید و یک چاقو در شکم او فرو کنید؟

اگر این کار را بکنید هم جلوی افتادن او را در چاه می‌گیرید و هم خودتان را دچار دردسر و آسیب می‌کنید. صبر می‌کنید تا دشمنِ شما جلوی چشمان شما به درون چاه سقوط کند.

 

۵) به عقیده‌ی من لشگرکشی آمریکا به قصد جنگ نیست. آمریکا هیچ علاقه و هیچ انگیزه‌ای برای جنگ با ایران ندارد. مضافاً بر اینکه افکار عمومی ملتِ آمریکا و دیگر ملت‌ها و بسیاری از دولت‌ها برای حمله‌ی آمریکا به ایران به اقناع کافی نرسیده است.

 

منظور آمریکا از این لشگرکشی سه چیز است.

 

اول، به استناد ضرب‌المثل معروفی که می‌گوید، “دیگی که برای ما نجوشد، پس کله‌ی سگ در آن بجوشد.”

 

 

مسئولین جمهوری اسلامی چنانچه در روزهای پایانیِ حکومتِ خویش تصمیم بگیرند برای یافتن راه نجات یا به قصد انتقام‌گیری، متحدان آمریکا را در منطقه با موشک‌های خود هدف قرار دهند، در این صورت حضور نظامی آمریکا از یک سو اثر بازدارندگی ایجاد ‌می‌کند و از سوی دیگر در صورت اقدام ایران، آمریکا می‌تواند از کشورهای دوست و هم‌پیمانِ خود دفاع کند.

 

دوم، مسئولین کشور آمریکا در این اندیشه‌اند که در روزها و ماه‌های آینده با شروع اعتراضات مردم علیه حکومت، در صورتی که سپاه پاسداران در رویارویی با مردم دست به کشتار گسترده بزند، حضور نظامیِ آمریکا می‌تواند روندِ سقوط جمهوری اسلامی را تسریع کند.

 

سوم، چنانچه بعد از سقوطِ جمهوری‌اسلامی نیروهای مدعی و جایگزین به توافق نرسند و به جنگ با یکدیگر مبادرت کنند، آمریکا بتواند از طریق دخالت نظامی و سیاسی، در راستای منافعِ خود آرامش را در این منطقه‌ی حساس از جهان برقرار کند.

 

۶) مشاوران ترامپ این روزها به ترامپ آموخته‌اند که از به کار بردن الفاظ تحریک‌کننده بپرهیزد تا روند سقوط جمهوری‌اسلامی با آرامش طی شود و نیروهای آمریکاییِ مستقر در منطقه از هر آسیبی مصون باشند.

 

 

 

 

۷) آمریکا به هیچ‌وجه به دنبال مذاکره نیست و اگر از مذاکره سخن می‌گوید، می‌خواهد زمان بخرد تا پروسه‌ی متلاشی شدن اقتصاد ایران و سقوط جمهوری‌اسلامی مطابق برنامه پیش برود.

 

بخش استراتژیک گروه وحدت ملی

ایرانیان اروپا – مرکزیت هامبورگ

اجلاس بزرگ پکن؛ خوشبینی‌ها و بدبینی‌ها به “راه جدید ابریشم”

بخش استراتژیک گروه وحدت ملی
ایرانیان اروپا – مرکزیت هامبورگ

 

دومین اجلاس بزرگ “راه جدید ابریشم” در پکن برگزار گردید؛ پروژه‌ای بزرگ که دستکم ۶۵ کشور را در برمی‌گیرد. به خصوص کشورهای غربی همزمان با همکاری در پروژه چین نوعی ملاحظات و بدبینی‌ها هم به آن دارند.

 

اجلاس از تاریج ۲۵ تا 27 آوریل برگزار گردید. از میان ۱۰۰ کشور شرکت کننده، ۳۷ کشور با مقام‌هایی در سطح روسای جمهور و نخست‌وزیر در اجلاس حاضر بودند. اجلاسی در این سطح معمولا فقط در سازمان ملل شکل می‌گیرد، ولی حالا دعوت شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، چنین اجلاسی را در خارج از سازمان ملل رقم زده است.

شی جین پینگ در سخنرانی افتتاحیه اجلاس ابایی نکرد که به تشکیل چنین اجلاس کم‌سابقه‌ای در کشورش افتخار کند. او گفت: «امروز ما دوستان از همه جهان گرد هم آمده‌ایم. ما می‌خواهیم که با همه شما به آینده چشم بدوزیم، مشترکا به پیش رویم و “جاده نوین ابریشم” را به مسیر آینده بیاندازیم”.

برای چین این دومین اجلاس در این مقیاس برای توجیه سیاسی پروژه “راه جدید ابریشم” است. اولین اجلاس سال ۲۰۱۷ برگزار شد. حالا ولی این پروژه هسته اصلی سیاست خارجی چین را تشکیل می‌دهد، پروژه ایجاد شبکه‌ای از راه‌های

 

ارتباطی، زیرساخت‌ها، بنادر و مواصلات دیجیتالی میان آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکای لاتین.

چین از شش سال پیش طرح‌های مختلفی را در کشورهای مرتبط با راه جدید ابریشم حمایت مالی می‌کند؛ طرح‌هایی برای ایجاد یا توسعه بنادر، راه‌ها، نیروگاه‌ها و شبکه قطارهای سریع‌السیر. شی جین‌پینگ در سخنرانی‌اش با شور و حرارتی تمام سعی کرد این گونه القا کند که این پروژه در خدمت رفاه و سعادت همه کشورهاست: «این جاده‌ای برای رونق مشترک جهانی است. آمار و داده‌ها نشان می‌دهند که پروژه ما نه تنها به توسعه بسیاری از کشورهای جهان کمک می‌کند، بلکه این پروژه به منزله گشایش چین به سوی جهان هم است.»

 

ابرپروژه‌ای جاه‌طلبانه به وسعت جهان

 

ابرپروژه جاه طلبانه یک کمربند، یک راه که از سال ۲۰۱۳ کلید خورده، ۶۵ کشور را در سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا در بر می‌گیرد که بالغ بر ۶۲ درصد جمعیت جهان، حدود ۳۹ درصد از مساحت زمین و ۳۰ درصد از تولید ناخالص جهان را شامل می‌شود. با تحقق این طرح قرار است زیرساخت‌های حمل و نقل و ارتباطات در آسیا، آفریقا و اروپا توسعه یابد و کالاهای ساخت چین با سرعت بالاتری به بازارهای هدف اروپایی برسند.

عنوان دیگر این برنامه بلندپروازانه «احیای راه ابریشم» است. با این حال، گستره کشورهای شامل این طرح بسیار بزرگ‌تر از آن راه باستانی است. به همین مقیاس، اهداف طرح نیز بلندمدت‌تر و پیچیده‌تر هستند. بنا بر آمار رسمی دولت چین، سرمایه‌گذاری کلی طرح برابر رقمی حدود هزار میلیارد دلار خواهد بود. بخش

 

اعظم این سرمایه توسط حکومت چین تأمین و صرف ساخت خطوط راه‌آهن، بندر، اسکله، جاده، نیروگاه، مسیر فیبر نوری و مناطق ویژه اقتصادی، هم در خود کشور چین و هم در جنوب شرق آسیا، جنوب آسیا، آسیای مرکزی، روسیه، خاورمیانه، آفریقا، جنوب اروپا و اروپای شرقی خواهد شد. با تکمیل این طرح، بیش از ۶۰ کشور با سهمی عظیم از اقتصاد و جمعیت کل جهان، در مدار اقتصادی عظیمی در هم تنیده و یکپارچه خواهند شد.

اهداف اقتصادی پروژه مشخص‌اند: تسهیل انتقال کالا به بازارهای هدف در اروپا، ایجاد اشتغال برای نیروی کار عظیم این کشور، چه در داخل کشور و چه در ورای مرزها، فروش مازاد تولید فولاد و سیمان و ماشین‌آلات صنعتی. ضمن آنکه برای پکن، صرف ذخایر ارزی در پروژه‌های زیرساختی راهبردی، به‌صرفه‌تر از راه‌حل‌های قدیمی هم چون خرید اوراق قرضه با بهره پایین در بازارهای مالی ایالات متحده است.

 

با آنکه پکن همواره تلاش می‌کند بر سویه اقتصادی طرح کمربند و راه تأکید کند و آن را بازی برد-برد بخواند، دلالت‌های ژئوپلتیک طرح مدت‌ها است که نگرانی رقبای منطقه‌ای و جهانی، ژاپن، هند، اتحادیه اروپا و ایالات متحده را برانگیخته است.

 

استدلال چینی‌ها برای جذب کشورها به پروژه راه جدید ابریشم همیشه مضمون واحدی دارد: «ما با صرف هزینه زیرساخت‌هایی را برای شما می‌سازیم که به آنها نیاز دارید. این پروژه یک بازی برد- برد برای همه طرف‌هاست.»

 

 

 

تا کنون ولی این عمدتا شرکت‌های چینی بوده‌اند که از پروژه راه جدید ابریشم سود برده‌اند. بیش از ۹۰ درصد قراردادهای این پروژه نصیب شرکت‌های یادشده شده است. منتقدان بیم آن دارند که پروژه چینی‌ها نوع جهانی‌گردانی (گلوبالیزاسیون) با مهر و نشان چینی را رقم بزند. از نظر آنها راه جدید ابریشم با هدف شکل‌دهی به نوعی نظم جهانی مطابق با منافع و مصالح چین به پیش می‌رود. گرفتار شدن شماری از کشورها در دام وام‌هایی که چین به توسعه زیرساخت‌های آنها اختصاص می‌دهد یا تاکید چین بر این که در اکثر پروژه‌ها باید کارگران چینی مشارکت داشته باشند نیز از جمله دیگر موضوع‌های انتقاد به پروژه راه جدید ابریشم است.

 

با توجه به محدودیت‌هایی که چین همچنان برای دسترسی به بازارهای صنعتی و مالی خود اعمال می‌کند، بسیاری از کشورهای صنعتی غربی حاضر به مشارکت تام و تمام در پروژه راه جدید ابریشم نیستند. در همین راستا، آلمان، فرانسه، بریتانیا و شماری دیگر از کشورها بیانیه اجلاس اول راه جدید ابریشم در سال ۲۰۱۷ را امضاء نکردند. آنها بیم داشتند که رویه چین و سیاست‌های حمایت‌گرایانه و اقتصاد نسبتا دولتی آن کماکان مانعی برای تدوین و اعمال مقررات تعهد‌آور تجاری، مناقصه‌های منصفانه و شفافیت‌های تجاری باشد.

 

تاثیر تحریم‌ها بر مشارکت ایران

 

در حال حاضر در چارچوب اتحادیه اروپا سیاست واحدی در قبال پروژه راه جدید ابریشم چین وجود ندارد. ایتالیا به عنوان سومین قدرت اقتصادی بزرگ اروپا و از اعضای هفت  کشور بزرگ صنعتی جهان اواخر ماه مارس به این پروژه پیوست، با

 

هدف توسعه بنادری مانند تریست و جنوا یا تسریع و تسهیل صادرات محصولات مرکباتی ایتالیا و گسترش گردشگری در این کشور. فرانسه هم قراردادی ۴۰ میلیارد دلاری همکاری با چین دارد. در آلمان نیز بندر دویسبورگ روز به روز به لنگر ارتباطات تجاری چین و اتحادیه اروپا بدل می‌‌شود. درمجموع ۱۹ کشور اروپایی همکاری‌های متفاوتی را در چارچوب پروژه راه جدید ابریشم با چین به پیش می‌برند. پیش‌بینی می‌شود که در اجلاس جاری در پکن شمار دیگری از کشورهای اروپایی نیز سوار این قطار شوند.

 

عربستان سعودی نیز یکی از طرف‌های قدر پروژه جاده جدید ابریشم است. حتی در پاناما نیز چین در چارچوب همین پروژه مشغول پل‌سازی بر روی کانال پاناما و توسعه متروی پاناماسیتی است.

 

ایران به رغم مناسبات گسترده با چین تقریبا از پروژه راه جدید ابریشم به دور بوده است که این از جمله به وضعیت بحرانی در مناسبات آن با جهان و ملاحظات چین برمی‌گردد.

 

در ابتدا پکن به‌ دنبال آن بود که در مسیر زمینی با عبور از آسیای میانه، ایران، ترکیه و قفقاز به قاره اروپا برسد و در مسیر دریایی هم از طریق ایران به خلیج فارس و شمال آفریقا دست یابد. مسیر دوم به‌ نسبت راه زمینی برای چین مقرون به صرفه‌تر بود. اما مسائلی که در سطح بین المللی برای ایران به‌وجود آمد باعث شد تا چینی‌ها برای تحقق برنامه خود در مقایسه با قبل، نقش کمتری برای ایران قائل شوند، از این رو مسیرهای جایگزینی درنظر گرفته شدند که از طریق  ترکمنستان و

 

خطوط دریایی جمهوری آذربایجان به اروپا برسند، در بعد دریایی هم با حذف ایران، از راه افغانستان و پاکستان به خلیج فارس و شمال آفریقا متصل شوند. هدف چین این است که به این روش از تحریم‌های بین‌المللی که آمریکا علیه ایران وضع می‌کرد، مصون بماند. گرچه امضای برجام و تسهیل در مناسبات بین‌المللی ایران دوباره توجه چینی‌ها را به تمرکز بر روی این کشور به عنوان بخشی از پروژه راه جدید ابریشم برگرداند، ولی تحریم‌های اخیر این نگاه مثبت را دوباره با مشکلاتی مواجه کرده است.

 

به این ترتیب حضور ایران در اجلاس جاری هم شاید تغییری اساسی در نقش و جایگاه این کشور در پروژه راه  جدید ابریشم ایجاد نکند. در اجلاس جاری پکن هیاتی از ایران به سرپرستی حداد عادل، مشاور عالی آیت‌الله خامنه‌ای، شرکت کرده است.

 

 

در تاریخ 29 آوریل 2019 گردهمائی بزرگی با سخنرانی آقای فریدریش مرتز (Friedrich Merz) از متفکرین سیاسی – اقتصادی حزب حاکم آلمان (CDU) در هتل (Elysee) هامبورگ برگزار گردید. آقای Merz  بخوبی و بدرستی سیاست جهانی و دشواریهای موجود در اتحادیه اروپا را رقم زد. ایشان بر اتحاد اروپا، اتحاد میان اروپا و آمریکا، عواقب خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و خطر ناسیونالیزم در اروپا بیانات مبسوطی ایراد نمود. ایشان در پایان بیانات خود اشاره نمود که تنها همکاذیهای همه جانبه میان آمریکا و اروپا می تواند دتوکراسی و لیبرالیزم در جهان را حفظ نماید زیرا آقای Merz معتقد است که اگر چین نظم نوین جهانی را رهبری کند

 

دموکراسی، لیبرالیزم و آزادیخواهی در جهان ضربه سنگینی می خورد و باعث افول غرب بویژه اتحادیه اروپا خواهد گردید. در گردهمائی مورد نظر دکتر فریبرز صارمی مدیر سیاسی گروه وحدت ملی ایرانیان و عضو کمیته سیاست خارجی و امنیتی حزب حاکم CDU  هامبورگ، آلمان از مدعوین بود و شرکتی فعال داشت.

 

بخش استراتژیک گروه وحدت ملی

ایرانیان اروپا – مرکزیت هامبورگ

جنگ ادامه سیاست از طریق دیگر

وضعیت منطقه ای میان واشنتگتن و تهران بیش از هر زمان جمهوری اسلامی را به جنگ دیگری نزدیکتر کرده. آزمایشهای نطامی سریع و موثر بر جمهوری اسلامی در سوریه توسط اسراییل و سکوت ایران و متحد آن روسیه می رود تا در داخل مرزهای ایران تکرار شود. به نظر میرسد دولت امریکا در تدارک جنگی برق آسا، بدون اخطار قبلی و بدون نیاز به تصویب قانونی از سوی کنگره امریکا می باشد. بزرگترین شاهراه صدور نفت در جایی قرار دارد که ناوها و کشتی های امریکا و قایقهای نظامی سپاه پاسداران و واحد عملیاتی قدس هر دو در آنجا مستقر هستند اما در سوریه رژیم ایران مهمترین سرمایه گذاری سیاسی و نظامی خود را پس از ضربات پی در پی اسراییل و محدود شدن دایره مانورش از دست داده است جنگ با ایران ممکن است در ابتدا بسیار پر هزینه باشد اما جمهوری اسلامی از نظر نظامی و اقتصادی قادر به ادامه آن نخواهد بود متاسفانه در همان ساعات اول کلیه زیرساختهای ایران، مراکز فرماندهی و مخابراتی ایران و همینطور مراکز اتمی از بین خواهند رفت. بسیاری بر این عقیده هستند که همزمان ملت ایران به خیابانها سرازیر خواهند شد و به سرنگونی رژیم منجر خواهد گردید. کشورهای منطقه بویژه شورای همکاریهای خلیج فارس خواهان جنگ نیستند زیرا هرگونه واکنشی از سوی حکومت ایران مسلماً خساراتی به کشورهای عربی نزدیک به ایران بویژه امارت متحده عربی و عربستان سعودی خواهد زد. البته ایران فقط با موشک می تواند واکنش نشان دهد و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با پیشرفته ترین

 

سیستم پدافند دفاع موشکی پاتریوت مجهزند . کویت، بحرین و قطر نیز دارای قراردادهای دفاع مشترک با امریکا هستند. احتمال دارد ایران از طریق هسته های تروریستی اقداماتی در کشورهای شورای همکاریهای خلیج فارس انجام دهد.

 

گروه وحدت ملی ایرانیان اروپا – مرکزیت هامبورگ، هر گونه در گیری نظامی را صلاح ایران و ایرانی نمی داند و بار دیگر به ملت ایران و اپوزیسون مخالف نظام جمهوری اسلامی این توجه را میدهد که در نبود یک آلترناتیو جایگزین، رهبری ملی و شجاع و دلیر، تشکیلات فراگیر که اداره دوران گذار را نماید و یک استراتژی ملی در دوران گذار حمله نظامی امریکا به ایران، جز آنکه هرج و مرج سیاسی و اجتماعی و خدشه دار نمودن یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران را نماید، حاصلی دیگر نخواهد داشت. بهار عربی و کشورهایی مانند سوریه، یمن و بویژه لیبی نمونه ای برای ما ایرانیان می باشد که دگرگونی بدون رهبری جایگزین، کشور ما را می تواند تبدیل به لیبی نماید که هنوز در جنگ و درگیر اختلافات سیاسی، نظامی و قومی می باشد. به امید آنکه در هفته های آینده همبستگی ملی میان نیروهای آزادیخواه درون و برون مرزی پدیدار و رهبری و یا شورای رهبری سریعاً بوجود آید.

 

زنده باد ایران و مردم ایران

زنده باد یکپارچگی و وحدت ملّی ایران

شورای عالی گروه وحدت ملی ایرانیان

اروپا – مرکزیت  هامبورگ

تحریم سپاه پاسداران توسط آمریکا

دکتر فریبرز صارمی – مدیر سیاسی

 

سپاه پاسداران در لیست تروریستی دولت آمریکا قرار گرفت. آمریکا بر آن است که نفوذ سپاه را در منطقه محدود کند. دولت آمریکا نفوذ سپاه در منطقه را نفوذی مخرب دانسته و نظام حاکم کنونی (جمهوری اسلامی ایران) را بزرکترین نیروی برهم زننده ثبات در خاورمیانه می داند. شاید دقت در رفتار جمهوری اسلامی نشان دهد، چرا اعمال بیشتر فشار بر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رصد ریزبینانه تر این نهاد نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، سیاسی و اقتصادی ضرورت دارد. فراموش نکنیم سپاه خیمه سنگینی بر اقتصاد ایران زده است. سپاه 60 درصد از اقتصاد ایران را کنترل می نماید. سرمایه گذاری سپاه پاسداران در داخل، آن اندازه رشد زیادی داشته است که اخیراً یکی از فرماندهان آن اعلام کرد قراردادهای زیر 100 میلیارد تومان را نخواهند پذیرفت. سپاه پاسداران همچنان به آزمایشهای موشکی که علیرغم هشدار جامعه مدنی، بویژه آمریکا و اروپا، جمهوری اسلامی بر ادامه آن اصرار دارد. موشکهائی که بعضاً بر روی آن به زبان عبری عبارتهایی مانند نابودی اسرائیل نوشته است. وقتی این آزمایشها را در کنار جمله رهبر جمهوری قرار دهیم که نابودی اسرائیل تا 25 سال دیگر را وعده می دهد بهتر و بیشتر می توان ابعاد این خطر را دریافت. خطر نفوذ بیش از پیش سپاه پاسداران و ضرورت مقابله با آن را در زمانی می توان بیشتر دریافت که نفوذ سیاسی این نهاد در معادلات سیاسی و استراتژیک منطقه ای از هر زمان گسترده تر شده است. آنقدر که دولت روحانی و سیاست خارجی آنکه به عهده آقای محمد جواد ظریف می باشد از خود قدرتی و اراده ای ندارند. گروه وحدت ملی ایرانیان اروپا – مرکزیت

 

هامبورگ و مدیر سیاسی این گروه دکتر فریبرز صارمی پژوهشگر روابط بین الملل احتمال افزایش قدرت سپاه در دوران پسا خامنه ای را خیلی زیاد می داند و اگر شورائی پس از مرگ آیت الله خامنه ای قدرت را در دست گیرد اکثراً از فرماندهان سپاه پاسداران معتقد به اصول اولیه انقلاب خواهند بود. در اینجا گروه وحدت ملی ایرانیان یادآوری می نماید که جمهوری اسلامی نیز متقابلاً نیروهای نظامی آمریکا (CENTCOM) را در غرب آسیا نیروئی تروریستی خوانده. سپاه پاسداران و نیروی نظامی آمریکا هر دو در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان رو در روی همدیگر قرار گرفته اند و احتمال می رود برخوردی نظامی حتی ناخواسته بین آنها صورت گیرد، سپس درگیری ابعاد گسترده تری پیدا نماید و در نبود یک آلترناتیو جایگزین جمهوری اسلامی و رهبری شجاع برای گذار از نظام فاسد جمهوری اسلامی، تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران مورد خطر قرار گیرد.

 

زنده باد ایران و مردم ایران

زنده باد یکپارچگی و وحدت ملی ایرانیان

دکتر فریبرز صارمی پژوهشگر روابط بین الملل

و مدیر سیاسی گروه وحدت ملی

نظم نوین جهان و جایگاه جدید آلمان

دکتر فریبرز صارمی
 پژوهشگر روابط بین الملل و عضو کمیته سیاست خارجی و امنیت حزب دموکرات مسیحی  C D U هامبورگ، آلمان

 

دونالد ترامپ با اعمال سیاست یک جانبه گرایی و بی اعتبارسازی معاهدات بین المللی، ابهاماتی را در استحکام صلح و امنیت بین المللی ایجاد و دیگر قدرتهای بزرگ نظامی و اقتصادی را به چاره اندیشی واداشت.

در این فضای پرابهام، روسیه با آزمایش موشک فراصوت جدید، ضمن تشدید رقابت تسلیحاتی، به غرب هشدار داد که پذیرای هر وضعیت اعلام نشده ای است. این آمادگی با حضور مستقیم آمریکا در مدیترانه و به بهانه دفاع از سوریه، با آزمایش 210 سلاح جدید خود رونمایی شد.

آیا در وضعیت بوجود آمده، چین و ژاپن با وجود اختلافات موجود، ناگزیر به تشکیل بلوک نظامی جدید خواهند بود؟

در چنین شرایطی که جهان به سمت چند قطبی شدن شتاب می گیرد، اروپا به رهبری آلمان چه تمهیدی را اتخاذ می نماید؟

آلمان به عنوان یک قدرت صنعتی و رهبر اقتصادی اتحادیه اروپا از آغاز سال جاری 2019 به عضویت غیردائم شورای امنیت درآمده است.

حضور آلمان در شورای امنیت فرصتی است تاریخی تا متفاوت از دیگر اعضای تزئینی غیردائم شورای امنیت، به رسالت جهانی خود عمل نماید. چرا که آلمان از ابزاری بهره می برد که دیگر اعضای دائم نیز از آن برخوردار نیستند. به عنوان مثال

 

آلمان در حالی از حمایت 28 کشور عضو اتحادیه اروپا بهره مند است که آمریکا بیش از پیش به انزوا کشیده می شود.

همچنین آلمان می تواند از ذخایر ارزی خود در ترمیم بودجه نهادهای بین المللی حفظ صلح و تقویت سازمان ملل، استفاده نماید. چنین فرصتی فعلا در اختیار آمریکا نیست.

بنابراین آلمان می تواند با تکیه به اقتدار اقتصادی خود، حتی فراتر از اعضای دائم، در جهت سامانبخشی به آوارگان جنگی در مناطق مورد منازعه، ایجاد مناطق حائل، تامین هزینه ی نیروهای حافظ صلح، تقویت نهادهای ناظر بر گسترش دمکراسی، تقویت همبستگی بین المللی، مبارزه با تروریسم و جرائم سازمان یافته، حفاظت از محیط زیست، تغییرات اقلیمی، اقدامات موثری به عمل آورد.[1]

آلمان می تواند با بسیج اروپا، ژاپن، چین و روسیه و با تضمین مالی مقابله با تحریم های یکجانبه آمریکا علیه ایران، به یکی از چالش های سرنوشت ساز در حال حاضر جهان، پایان دهد و این تهدید قدرت های بزرگ در اعمال سیاست های یک جانبه گرایی را به فرصتی برای همگرایی و مقابله با سیاست های تنش زا تبدیل و حضوری شکوهمند و معنادار از خود در شورای امنیت در افکار عمومی جهان باقی بگذارد.[2]

آلمان با توجه به فعالیت موثرش در حل و فصل مناقشات بین المللی از پیش زمینه ای مطلوب برخودار است. چرا که با رهبری خانم مرکل، سیاست انساندوستانه ای را در ارتباط با پناهجویان در کارنامه خود دارد که بسیار فراتر از ظرفیت یک دولت عادی، در اروپا اعمال شده است.[3]

 

موقعیت ممتاز آلمان در فضای بین المللی در شرایطی فراهم است که مردم خاورمیانه، از سیاست آمریکا در حمایت از سلاطین مستبد نفتی و مداخلات خونبار، تصویری مثبت در ذهن ندارند.

چنانچه آلمان در فرصت پدیدآمده برای ختم جنگ و تنش در خاورمیانه تلاش نکند، میلیون ها نفر از آوارگان برای نجات از مرگ و نیستی ناچار به کشورهای شمال مدیترانه پناه خواهند برد.

هم اکنون نیز آلمان به منظور حفظ صلح و امنیت بین المللی در 9 کشور حضور نظامی و آموزشی دارد. چنین سیاست سازنده ای نباید با فروش منفعت طلبانه تسلیحات مدرن به عربستان که در کشتار کودکان و مردم بی دفاع یمن هیچ حریمی را محترم نمی شمارد، به چالش کشیده شود.[4] سیاست یک بام و دو هوا و متناقض، به زیان منافع جهانی و آتی آلمان است.

به بیان دیگر، آلمان نمی تواند هم نگران سیل مهاجرت مردم جنگ زده آسیای غربی و خاورمیانه به آلمان و اروپا باشد و هم طرفین جنگ خاورمیانه سلاح بفروشد و به افزایش تنش، مسابقه تسلیحاتی و رویارویی قومی دامن بزند.

آمریکا می داند که امکان مهاجرت آوارگان خاورمیانه از طریق اقیانوس اطلس به آمریکا وجود ندارد. با این نگرش و در فضای خونین خاورمیانه، علاوه بر تعقیب رونق صنایع تسلیحاتی، با گسیل داشتن صدها هزار آواره جنگی به اروپا، به مشکلات اجتماعی قاره سبز دامن می زند.

 

آلمان باید به گونه ای وانمود نماید که نه تنها در رفتار تنش آفرین قدرت های فرامنطقه ای در خاورمیانه مشارکت نمی نماید بلکه با فرصتی که از عضویت در شورای امنیت بدست آورده است، در کاهش بحران در خاورمیانه که ناشی از دخالت قدرت های فرامنطقه ای است، تلاش می نماید.

یکی از علل عمده در چالش جهانی و جنگهای منطقه ای، استمرار حکومت های استبدادی است. مردم خاورمیانه، هیچگاه از کمونیسم تجدیدنظرطلب چین و دموکراسی توسعه نیافته روسی، انتظار حمایت از بسط دمکراسی ندارند، اما می توانند از توسعه سیاسی، مردمسالاری و نئولیبرالیسم آلمان الگوبرداری نمایند.

تعقیب این سیاست به منزله تقویت پیش زمینه های ذهنی مثبت مردم خاورمیانه از جمله هشتاد میلیون مردم ایران نسبت به انطباق گفتار و رفتار آلمان در استقرار امنیت در منطقه و خلیج فارس خواهد بود.

تقویت این سیاست به معنای درک درست آلمان از جهان چند قطبی در حال شکل گیری است که زیرساخت بستر آن متدرجا با ورود مقتدرانه چین در معادلات بین المللی خودنمایی می کند.

به نظر می رسد که عضویت غیردائم آلمان در شورای امنیت، آزمونی سرنوشت ساز برای آلمان باشد تا با تعقیب سیاست چندجانبه نگری و تقویت همبستگی بین المللی و نزدیک سازی دیدگاه های پکن، مسکو، توکیو، و قدرت های منطقه ای مانند ایران، ترکیه، عربستان و مصر، فضای تازه ای توام با صلح و امنیت در غرب آسیا و خاورمیانه مستقر گردد.

[1] – جدیت آلمان در اعمال این سیاست ها می تواند زمینه عضویت دائم این کشور را در افکار عمومی بین المللی فراهم نماید.
[2] – دوره عضویت آلمان در شورای امنیت به مدت دو سال، از روز سه‌شنبه ۱۱ دی (اول ژانویه 2019) آغاز می‌شود. (منبع: دویچه وله).

[3] – پیام سال نوی 2019 خانم مرکل: «می‌دانم که بسیاری از شما از دست دولت ناراحت هستید. ما در دولت بیش از حد با خودمان درگیر شدیم».
[4] – بنا به گزارش “اشپیگل” با تصویب کمیسیون امنیتی آلمان، دولت فدرال در چارچوب صدور مجموعه‌ای از تجهیزات جنگی به منطقه  بحران‌زده‌ی خاورمیانه، یک رزمناو مدل Meko200 را به مصر می‌فروشد. … طبق گزارش ارتش مصر در سال‌های آینده رزمناو مدرن دیگری از آلمان دریافت می‌کند. به نظر گزارشگر اشپیگل تصمیم دولت آلمان برای ارسال تجهیزات نظامی به مصر، امری مناقشه‌انگیز است، زیرا در مصر رژیمی خودکامه حکومت می‌کند. افزون بر این آلمان تعهد کرده بود به کشورهایی که در جنگ یمن دخیل هستند، تجهیزات نظامی نفروشد. (منبع: دویچه وله: 3 ژانویه 2019).

 

دکتر فریبرز صارمی

پژوهشگر روابط بین الملل

و عضو کمیته سیاست خارجی و امنیت

حزب دموکرات مسیحی  C D U

هامبورگ، آلمان

خروج آمریکا از سوریه

بخش استراتژیک گروه
وحدت ملّی ایرانیان اروپا-مرکزیت هامبورگ

 

تصمیم رونالد ترامپ برای خروج دوهزار نظامی آمریکائی از خاک سوریه، بسیاری از ناظران را حیرت انگیز کرده است. نظر به اینکه این تصمیم در اوج فشارهای ترکیه بر آمریکا برای توقف حمایت از نیروهای کرد یگانهای مدافع خلق و نیز در سایه احتمال حمله نظامی ترکیه به مناطق کردنشین شرق فرات صورت گرفته است، بسیاری دلیل اصلی اتخاذ چنین استراتژی از طرف دولت آمریکا را، توافقهای محرمانه آمریکا و ترکیه می دانند. در ماه مارس 2018 ارتش ترکیه عملیات نظامی جدیدی را در اقلیم کردستان و منطقه بنجار بر ضد نیروهای حزب کارگران کردستان انجام داد. رویکرد تهاجمی ترکیه اگر چه موقعیت بشار اسد را چندان به چالش نمی گرفت اما نشان دهنده عزم بالای ترکیه برای حذف کامل نیروهای کرد از امتداد نوار مرزی مشترک با سوریه بود. در این میان رقابت ترکیه با ایران و روسیه به تدریج جای خود را به همگرائی تاکتیکی داد. اگر چه روابط ترکیه و آمریکا در چند سال اخیر دچار بحران عمیق شده است اما اردوغان و ترامپ هیچگاه تصمیماتی که پیامد مستقیم آن گسست کامل استراتژیک در روابط آمریکا-ترکیه باشد، اتخاذ نکرده اند. تصمیم ترکیه برای به تعویق انداختن عملیات نظامی در شرق فرات آن است که در چند ماه آینده نیروهای آمریکایی آن منطقه را ترک نمایند و سپس ترکیه با چراغ سبز روسیه به بهانه مقابله با داعش به عملیات نظامی در شرق فرات مبادرت ورزد. در تحلیل نهایی به نظر میرسد بازیگر اصلی جنگ سوریه، روسیه می باشد و جایگاه خود را تثبیت می نماید و روسیه و ترکیه از خلاء امنیتی ناشی از خروج نظامیان آمریکا سود خواهند برد. بی گمان بیشترین ابهام ها در باره تبعات احتمالی تصمیم ترامپ، به آینده حضور نظامی ایران در سوریه مربوط می شود. آینده ای که در سایه بحرانهای داخلی و خارجی که جمهوری اسلامی ایران دست به گریبان است زیاد روشن نمی باشد، اما استراتژهای سیاسی نظامی بر این باورند که با خروج آمریکا از سوریه و افغانستان، قدرتهای منطقه ای مانند ایران و ترکیه سربلند خواهند گردید و دنیا به سوی چند قطبی شدن خواهد رفت.

 

 

بخش استراتژیک گروه وحدت ملّی ایرانیان – اروپا

مرکزیت هامبورک – دکتر فریبرز صارمی

تحریم اقتصادی جنگ آمریکا علیه توده های محروم ایران

دکتر فریبرز صارمی

 

آمریکا با تحریم ایران، چه اهدافی را دنبال می کند؟! چرا تحریم ایران با ارزش های لیبرال دموکراسی مغایر است؟ آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم، زمین سوخته ای را از مرز چین تا ساحل آتلانتیک باقی نهاده و این گستره وسیع جغرافیایی را در اشغال پایگاه های نظامی خود قرار داده است.

اکنون هم به نظر می رسد که آمریکا برای تامین هژمونی، کنترل ترانزیت انرژی و تسلط بر اقتصاد جهانی نیازمند استفاده ابزاری از امنیت ملی ایران و ایجاد چالش امنیتی در فلات ایران است.

برخی دلایل، عدم صداقت آمریکا در مبارزه با تروریسم و حکومت های غیرلیبرال را روشن می سازد:

الف- دخالت آمریکا در امور داخلی ایران از حدود هفتاد سال گذشته بر کسی پوشیده نیست. مردم ایران از دلایل وضع موجود کشور خود از بعد از جنگ اول جهانی را حضور نامشروع و مداخله گرایانه آمریکا در ظهور و سقوط دولت های ملی خود می دانند. در منطق کاخ سفید، حق آمریکاست که 70 سال مردم ایران را از دستیابی به دموکراسی محروم نماید اما مردم ایران نباید حق داشته باشند حتی شعار مخالفت با مداخلات آمریکا را سر دهند!.

ب- تلاش آمریکا در ایجاد و تعمیق روابط پنهان و آشکار با حاکمیت جمهوری اسلامی در حوزه های ژئواستراتژیک و سرکوب تروریسم و افراطگرایی از مرز چین تا ساحل آتلانتیک، دلیل نفاق و سیاست دوگانه این کشور است.

پ- آمریکا از یک سو مدعی است برای خانواده های حکام ایران حق شهروندی صادر و 150 میلیارد دلار از اموال تاراج شده مردم ایران را تصاحب می کند.  (حق شهروندی در آمریکا یعنی برخورداری از حق شرکت در انتخابات، کسب برخی مشاغل دولتی و حتی نامزدی در انتخابات آمریکا). و از دیگر سو، هشتاد میلیون مردم ایران را در محاصره پایگاه های نظامی خود در غرب آسیا به گروگان می گیرد و تلاش می کند که با گرسنه نگهداشتن مردم ایران، به اهداف جهانی خود در رقابت با چین، اروپا و روسیه دست یابد.

روون ریولین، رئیس جمهور اسرائیل در مقام متحد فوق استراتژیک آمریکا در سخنانی بی نزاکت گفت: «الان همه باید در تحریم ایران متحد شویم، نه اینکه آنها را دور بزنیم. هیولای ایران باید گرسنگی بکشد، نه اینکه آن را تغذیه کنیم».

ت- تاریخ خاورمیانه نشان می دهد که ایران دارای بیش از 110 سال سابقه انتخابات پارلمانی و مجالس قانونگذاری است. اما آمریکا ضمن تعمیق روابط استراتژیک با حکومت غیرپارلمانی و غیردموکراتیک عربستان سعودی، ایران را ناقض دموکراسی و حقوق بشر می نامد؟!

با عنایت به دلایل بالا، چنین استنباط می شود که سیاست بحران آفرین آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس با استانداردهای دموکراسی و موازین حقوق بشری مطابقت ندارد.

آمریکا با «بهار عربی» از لیبی تا عراق را به زمین سوخته و محل رشد قارچ گونه افراطگرایی تبدیل نمود، اما اقتدار ذاتی و ساختار تمدنی ایران، تاکنون اجازه ایجاد چنین شرایطی را در فلات ایران نداده است.

بدین سبب آمریکا ترجیح داده به عوض یورش نظامی از پایگاه های بی شمار خود در حاشیه فلات ایران، با هدف اعمال هژمونیک در مدیریت اقتصاد جهان، با تحریمی فراگیر و البته مخرب، مردم عادی ایران را هدف آماج سیاست های خودمحورانه اش قرار داده تا با استفاده از فضای آشوب و هرج و مرج اقتصادی بتواند با کمترین تلفات و خسارات، غولهای اقتصادی جهان را تحت فرماندهی خود قرار دهد.

متاسفانه نتیجه گروگان گیری هشتاد میلیون مردم ایران، گرفتارآمدن میلیون ها انسان بی دفاع از کودکان، زنان و سالخوردگان و حتی بیماران در حلقه ی شوم رنج بیماری و گرسنگی خواهد بود که آمریکا بر خلاف موازین حقوق بشری و ارزش های اخلاقی به مردم ایران تحمیل کرده است.

تحریم اقتصادی، جنگ کثیف یک ابرقدرت با کودکان و زنان در روستاهای فلات ایران است که با وجود خشکسالی های ممتد، حتی از دسترسی به آب آشامیدنی نیز محرومند.

تحریم فراگیر به معنای تهدید درمان بیمارانی است که از تامین دارو و تجهیزات درمانی خود عاجزند.

با چنین تحریم های غیرانسانی ممکن است حتی تولید کنندگان و طرفهای تجاری دارو با ایران، از تامین ضروری ترین مواد حیاتی و تجهیزات بیمارستانی امتناع ورزند.

بنابراین اروپای پایبند به ارزش های والای انسانی نباید اجازه دهد تا نتایج حاصل از خودمحوری و سیاست خارجی بحران آفرین ترامپ علیه ایران دامنگیر صلح و ثبات غرب آسیا و اروپا گردد.

تشدید بحران در فلات ایران، انگیزش مهاجرت جمعیتی چند صد میلیونی را به سمت اروپا بوجود خواهد آورد که پیامدهای اجتماعی غیرقابل حل آن، امنیت داخلی جامعه ی اروپایی را چالشی خواهد ساخت.

نباید نادیده گرفت که ایران خود پناهگاه چهار میلیون نفر از آوارگان جنگ های مداخلاتی آمریکا در کشورهای همسایه ایران است و تشدید بحران در فلات ایران، سیل مهاجرت مجدد این چند میلیون جنگزده پناهنده در ایران را نیز به سمت اروپا موجب خواهد شد.

قطعا وضعیت زندگی چهار میلیون پناهنده جنگی در ایران، وخیم تر از وضعیت مردم آن است و طبیعی است که هر گونه تشدید تحریم، به طور مستقیم و نخست سرنوشت این چهار میلیون غیرایرانی آواره جنگی را تحت تاثیر قرار می دهد.

افکار عمومی دنیا شاهد است که استمرار سیاست های بحران آفرین آمریکا، استقرار صلح، ثبات و امنیت از مرز چین تا ساحل آتلانتیک را با چالش جدی روبرو ساخته است. بی ثبات نمودن فلات ایران، خط ساحلی چند هزار کیلومتری اقیانوس هند، دریای عمان، خلیج فارس وکشورهای نفتی جنوب آن، دریای سرخ تا مدیترانه را برای ده ها سال با چالش امنیتی و آتش و خون روبرو خواهد ساخت.

به عبارت دیگر، تحریم اقتصادی، جنگ کثیف آمریکا علیه توده های محروم و تلاش برای گرسنه نگهداشتن هشتاد میلیون ایرانی به منزله شکستن سد بزرگی است که سیلاب ویرانگرش جغرافیای گسترده ای از غرب آسیا تا قلب اروپا را برای سال های طولانی با چالش روبرو خواهد کرد.

اروپا می داند که ایران به مثابه دیوار بلند امنیت امروز جهان است و اگر این دیوار ضخیم و بلند بشکند، صدها دولت بوکوحرامی، داعشی، طالبانی، القاعده و الشباب که با دلارهای نفتی عربستان سعودی و امارات متحده عربی تاسیس و تغذیه شده، از جلگه سند پاکستان، ارتفاعات بلند پامیر، آسیای میانه، قفقاز، فلات آناتولی تا سلفی گری در قلب اروپا را جولانگه افراطگرایی کور و توده وار خود قرار خواهند داد.

بحران خاورمیانه همچنان دامنگیر جامعه ی اروپا است و این بحران در شرایطی تقویت می شود که اتحادیه اروپا عاجز از سامانبخشی بحران مهاجرت آوارگان سوری است. بحران سوریه قطعا قابل مقایسه با بحران مهاجرت ده ها میلیونی جمعیت فلات های پامیر و ایران و حواشی آن به اروپا نخواهد بود.