تحریم اقتصادی جنگ آمریکا علیه توده های محروم ایران

دکتر فریبرز صارمی

 

آمریکا با تحریم ایران، چه اهدافی را دنبال می کند؟! چرا تحریم ایران با ارزش های لیبرال دموکراسی مغایر است؟ آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم، زمین سوخته ای را از مرز چین تا ساحل آتلانتیک باقی نهاده و این گستره وسیع جغرافیایی را در اشغال پایگاه های نظامی خود قرار داده است.

اکنون هم به نظر می رسد که آمریکا برای تامین هژمونی، کنترل ترانزیت انرژی و تسلط بر اقتصاد جهانی نیازمند استفاده ابزاری از امنیت ملی ایران و ایجاد چالش امنیتی در فلات ایران است.

برخی دلایل، عدم صداقت آمریکا در مبارزه با تروریسم و حکومت های غیرلیبرال را روشن می سازد:

الف- دخالت آمریکا در امور داخلی ایران از حدود هفتاد سال گذشته بر کسی پوشیده نیست. مردم ایران از دلایل وضع موجود کشور خود از بعد از جنگ اول جهانی را حضور نامشروع و مداخله گرایانه آمریکا در ظهور و سقوط دولت های ملی خود می دانند. در منطق کاخ سفید، حق آمریکاست که 70 سال مردم ایران را از دستیابی به دموکراسی محروم نماید اما مردم ایران نباید حق داشته باشند حتی شعار مخالفت با مداخلات آمریکا را سر دهند!.

ب- تلاش آمریکا در ایجاد و تعمیق روابط پنهان و آشکار با حاکمیت جمهوری اسلامی در حوزه های ژئواستراتژیک و سرکوب تروریسم و افراطگرایی از مرز چین تا ساحل آتلانتیک، دلیل نفاق و سیاست دوگانه این کشور است.

پ- آمریکا از یک سو مدعی است برای خانواده های حکام ایران حق شهروندی صادر و 150 میلیارد دلار از اموال تاراج شده مردم ایران را تصاحب می کند.  (حق شهروندی در آمریکا یعنی برخورداری از حق شرکت در انتخابات، کسب برخی مشاغل دولتی و حتی نامزدی در انتخابات آمریکا). و از دیگر سو، هشتاد میلیون مردم ایران را در محاصره پایگاه های نظامی خود در غرب آسیا به گروگان می گیرد و تلاش می کند که با گرسنه نگهداشتن مردم ایران، به اهداف جهانی خود در رقابت با چین، اروپا و روسیه دست یابد.

روون ریولین، رئیس جمهور اسرائیل در مقام متحد فوق استراتژیک آمریکا در سخنانی بی نزاکت گفت: «الان همه باید در تحریم ایران متحد شویم، نه اینکه آنها را دور بزنیم. هیولای ایران باید گرسنگی بکشد، نه اینکه آن را تغذیه کنیم».

ت- تاریخ خاورمیانه نشان می دهد که ایران دارای بیش از 110 سال سابقه انتخابات پارلمانی و مجالس قانونگذاری است. اما آمریکا ضمن تعمیق روابط استراتژیک با حکومت غیرپارلمانی و غیردموکراتیک عربستان سعودی، ایران را ناقض دموکراسی و حقوق بشر می نامد؟!

با عنایت به دلایل بالا، چنین استنباط می شود که سیاست بحران آفرین آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس با استانداردهای دموکراسی و موازین حقوق بشری مطابقت ندارد.

آمریکا با «بهار عربی» از لیبی تا عراق را به زمین سوخته و محل رشد قارچ گونه افراطگرایی تبدیل نمود، اما اقتدار ذاتی و ساختار تمدنی ایران، تاکنون اجازه ایجاد چنین شرایطی را در فلات ایران نداده است.

بدین سبب آمریکا ترجیح داده به عوض یورش نظامی از پایگاه های بی شمار خود در حاشیه فلات ایران، با هدف اعمال هژمونیک در مدیریت اقتصاد جهان، با تحریمی فراگیر و البته مخرب، مردم عادی ایران را هدف آماج سیاست های خودمحورانه اش قرار داده تا با استفاده از فضای آشوب و هرج و مرج اقتصادی بتواند با کمترین تلفات و خسارات، غولهای اقتصادی جهان را تحت فرماندهی خود قرار دهد.

متاسفانه نتیجه گروگان گیری هشتاد میلیون مردم ایران، گرفتارآمدن میلیون ها انسان بی دفاع از کودکان، زنان و سالخوردگان و حتی بیماران در حلقه ی شوم رنج بیماری و گرسنگی خواهد بود که آمریکا بر خلاف موازین حقوق بشری و ارزش های اخلاقی به مردم ایران تحمیل کرده است.

تحریم اقتصادی، جنگ کثیف یک ابرقدرت با کودکان و زنان در روستاهای فلات ایران است که با وجود خشکسالی های ممتد، حتی از دسترسی به آب آشامیدنی نیز محرومند.

تحریم فراگیر به معنای تهدید درمان بیمارانی است که از تامین دارو و تجهیزات درمانی خود عاجزند.

با چنین تحریم های غیرانسانی ممکن است حتی تولید کنندگان و طرفهای تجاری دارو با ایران، از تامین ضروری ترین مواد حیاتی و تجهیزات بیمارستانی امتناع ورزند.

بنابراین اروپای پایبند به ارزش های والای انسانی نباید اجازه دهد تا نتایج حاصل از خودمحوری و سیاست خارجی بحران آفرین ترامپ علیه ایران دامنگیر صلح و ثبات غرب آسیا و اروپا گردد.

تشدید بحران در فلات ایران، انگیزش مهاجرت جمعیتی چند صد میلیونی را به سمت اروپا بوجود خواهد آورد که پیامدهای اجتماعی غیرقابل حل آن، امنیت داخلی جامعه ی اروپایی را چالشی خواهد ساخت.

نباید نادیده گرفت که ایران خود پناهگاه چهار میلیون نفر از آوارگان جنگ های مداخلاتی آمریکا در کشورهای همسایه ایران است و تشدید بحران در فلات ایران، سیل مهاجرت مجدد این چند میلیون جنگزده پناهنده در ایران را نیز به سمت اروپا موجب خواهد شد.

قطعا وضعیت زندگی چهار میلیون پناهنده جنگی در ایران، وخیم تر از وضعیت مردم آن است و طبیعی است که هر گونه تشدید تحریم، به طور مستقیم و نخست سرنوشت این چهار میلیون غیرایرانی آواره جنگی را تحت تاثیر قرار می دهد.

افکار عمومی دنیا شاهد است که استمرار سیاست های بحران آفرین آمریکا، استقرار صلح، ثبات و امنیت از مرز چین تا ساحل آتلانتیک را با چالش جدی روبرو ساخته است. بی ثبات نمودن فلات ایران، خط ساحلی چند هزار کیلومتری اقیانوس هند، دریای عمان، خلیج فارس وکشورهای نفتی جنوب آن، دریای سرخ تا مدیترانه را برای ده ها سال با چالش امنیتی و آتش و خون روبرو خواهد ساخت.

به عبارت دیگر، تحریم اقتصادی، جنگ کثیف آمریکا علیه توده های محروم و تلاش برای گرسنه نگهداشتن هشتاد میلیون ایرانی به منزله شکستن سد بزرگی است که سیلاب ویرانگرش جغرافیای گسترده ای از غرب آسیا تا قلب اروپا را برای سال های طولانی با چالش روبرو خواهد کرد.

اروپا می داند که ایران به مثابه دیوار بلند امنیت امروز جهان است و اگر این دیوار ضخیم و بلند بشکند، صدها دولت بوکوحرامی، داعشی، طالبانی، القاعده و الشباب که با دلارهای نفتی عربستان سعودی و امارات متحده عربی تاسیس و تغذیه شده، از جلگه سند پاکستان، ارتفاعات بلند پامیر، آسیای میانه، قفقاز، فلات آناتولی تا سلفی گری در قلب اروپا را جولانگه افراطگرایی کور و توده وار خود قرار خواهند داد.

بحران خاورمیانه همچنان دامنگیر جامعه ی اروپا است و این بحران در شرایطی تقویت می شود که اتحادیه اروپا عاجز از سامانبخشی بحران مهاجرت آوارگان سوری است. بحران سوریه قطعا قابل مقایسه با بحران مهاجرت ده ها میلیونی جمعیت فلات های پامیر و ایران و حواشی آن به اروپا نخواهد بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *