پس از خیزشهای عمومی در بیش از 80 شهر ایران در دیماه 1396 بسیاری از شخصیتهای علمی، سیاسی و فرهنگی نظریاتی در مورد برگزاری رفراندوم ملّی در ایران داده اند که مورد طرفداری و نقد ایرانیان قرار گرقته است. اینک مسئله رفراندوم ملّی را موشکافی می نمایم و تجربیات سیاسی چهل ساله خود را که از سن سیزده سالگی تاکنون بدست آورده ام را در اختیار هم میهنان و فعالین سیاسی می گذارم. یکی از بزرگترین موانع پیش رو برای حرکتهای جمعی که بتواند در راه رسیدن به اهداف جنبش نافرمانی مدنی موثر واقع شود و امروز در جامعه ما می تواند معضلی تلقی شود، مسئله نوع نظام آینده و بستری است که بشود مجموعه تدابیر را در آن بکار بست و ایران را در جایگاه شایسته خود نشاند.
رفراندوم یکی از شیوه های تعیین نوع حکومت در آینده هر کشوری است. کسانی اعتقاد دارند این رفراندوم می تواند در زمان همین حکومت انجام پذیرد و بی تردید و بلافاصله به این پرسش باید پاسخ گویند که آیا در هیچ حکومتی که دیکتاتور با قدرت قوه قهرآمیز ایستاده امکان چنین عملی انجام پذیر است که دیکتاتوری زمینه لازم را برای گذر مسالت آمیز خودش فراهم کند.
بخش دوم کسانی هستند که همچنان به رفراندوم اعتقاد دارند و می گویند که بلافاصله پس از فروپاشی جمهوری اسلامی باید رفراندوم ملّی انجام شود. در این زمینه هم به صورت روشن و مشخص، تجربه آن حداقل در کشور خود ما وجود دارد که نیرویی که رژیم را سرنگون می نماید از جو هیجان مردم نوع حکومت مورد نظر خود را به مردم قبولانده و بر سریر قدرت خواهند ایستاد.
گروه سوم و کسانیکه به دنبال رفراندوم ملّی هستند کسانی هستند که اعتقاد دارند که پس از فروپاشی این حکومت باید حداقل یک دوره یک ساله از حکومت پیشین گذشته باشد و با آزادی و آگاهی نوع نظام حکومتی آینده مملکت را تعیین نمود.
در این میان نظر و عقیده دیگری وجود دارد که شاید در رابطه با کشورهایی که سالها در حکومتهای تام گرا به سر برده اند مناسبتر به نظر می رسد و آن هم تعیین نوع حکومت در مجلس موسسان و از سوی نمایندگان واقعی و انتخاب شده از سوی مردم باشد که بتوانند با برسی و در نظر گرفتن زمینه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برای نوع نظام حکومتی آینده به توافقی دست یابند که مهمترین رکن انتخاب واقعی نمایندگان مردم در مجلس موسسان است.
در اینجا گروه وحدت ملّی ایرانیان اروپا بر این باور دارد که تغییر نظام و جابجایی آن از طریق براندازی و تغییر رژیم با حمله نیروی خارجی نیست. خصوصاً اینکه بخشی از فعالین سیاسی خارج و داخل کشور از براندازی جمهوری اسلامی به هر قیمتی و با هر روشی ولو با حمله نظامی بیگانه استقبال می کنند.
سازمان مجاهدین خلق و نیروهای تجزیه طلب از جمله گروهایی هستند که هدف برایشان وسیله را توجیه می کند و برای براندازی رژیم جمهوری اسلامی با حمله نظامی لحظه شماری می کنند و در این راه از هیچ خوش خدمتی هم دریغ نمی نمایند.
حمله نظامی نهایتاً یعنی توسعه نغمه های جداجوئی در ایران، تضعیف بیشتر اقتصادی مملکت و مهار کامل قدرت ژئوپلتیک ایران و نه فقط فروپاشی رژیم بلکه فروپاشی نیاخاک مقدس.