ایران با سرعتی حیرتانگیز به سمت تنش، بحران و فروپاشی میرود. فساد بیسابقه حکومتی، افزایش شمار تهیدستان و حاشیهنشینان در کنار عمیق شدن فقر، اختلاف شدید طبقاتی، رشد بیکاری و وضعیت وخیم اشتغال، خالی شدن روستاها، بحران عظیم آب و محیط زیست و کشاورزی، گسترش بیسابقه آسیبهای اجتماعی، خشونت، قتل، تجاوز، دزدی، فساد، اعتیاد، روسپیگری، کودکآزاری، بازگشت بیسوادی مطلق، فرار روزافزون مغزها، سرمایه و نیروی کار، هرج و مرج فکری و فروپاشی بنیانهای اخلاقی (بمراتب بدتر از غرب) شکلگیری گروهای مافیایی دولتی و غیردولتی همگی تصویری از چشمانداز نگران کنندهای است که کشور ما به سوی آن در حال حرکت است که نهایت آن جز رویاروئی نظامی و فروپاشی، چیزی نخواهد بود. بخشی از حاکمیت وابسته به روسیه که به رهبر جمهوری اسلامی و گروههای سپاه پاسداران نزدیک هستند، از گسترش بحران استقبال می کنند و به آن دامن میزنند.
آنها تصور میکنند بحران را به گردن دولت آقای روحانی بیاندازند تا جایی که در نهایت یک راه باقی نمیماند و آن بدست گرفتن قدرت توسط سپاه است. این راه حل مربوط به شرایطی است که بیشتر بحران به اوج خود رسیده و کشور به مرزهای سقوط نزدیک شده و سپاه هم بویژه بخشی که طرفدار حکومت دینی است دست بازتری برای برخورد با بحران و حل آن در اختیار ندارد.
طرح سپاه برای رویارویی با بحران عبارتست از ایجاد فضای نظامی و تأمین مشارکت اجباری و فرمانبرانه مردم که خود موجب رویارویی و خطرهای دیگریست که نه تنها به بهبود اوضاع، کاهش بحران و خطر فروپاشی منجر نمیشود بلکه آن را تشدید می کند و مبارزات مسالمت آمیز و نافرمانی مدنی مردم را تبدیل به مبارزات انقلابی و درگیریهای مشابه دوران انقلاب 57 را تکرار مینماید که اینبار وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران را به مخاطره میاندازد.
بالاخره، هدف از همه این تدابیر تأمین حاکمیت یک قشر فاسد و گروه نظامی چپاولگر بر کل جامعه و اقتصاد است که با هدف مردم و نیاز جامعه ما به مشارکت سیاسی، پیشرفت اقتصادی و عدالت اجتماعی در تضاد میباشد.
گروه وحدت ملی ایرانیان معتقد است که گرایشهای مختلف سیاسی از چپ تا راست، از جمهوری خواه تا طرفداران پادشاهی پارلمانی میبایستی در داخل و خارج از کشور دیالوگی با هم برقرار، سپس تشکیلاتی فراگیر بوجود آورند، و رهبری مبارزه، شیوه های نافرمانی مدنی را در داخل افزایش و همزمان با قدرتهای بزرگ فرا منطقه ای وارد مذاکره و با پشتیبانی معنوی آنها با تشکیل شورای وحدت ملی یا شورای آشتی ملی، ایران را از فروپاشی نجات دهند.
گروه وحدت ملّی بزودی در هامبورگ اجلاسی در رابطه با آینده ایران خواهد داشت که از تعداد محدودی از اندیشمندان، صاحبنظران و کارشناسان سیاسی ایرانی در اروپا دعوت خواهد شد در این اجلاس علمی و راهبردی با هر مرام و سلیقه و گرایش سیاسی شرکت و آینده ایران و چگونگی آشتی ملی را بررسی نمایند.
اینک به سیاست خارجی می پردازیم. جنگ نیابتی بین دو بلوک استراتژیک ایران و روسیه در برابر آمریکا و اسراییل را بررسی مینماییم.
درگیریها در سوریه، آتش جنگ سرد میان آمریکا و روسیه را دوباره برافروخته.
دو ناسیونالیست که یکی با سوابق و تجربیات اطلاعاتی و دیگری تاجری موفق با هم در برخورد میباشند. در پی حمله شیمیایی به شهر دوما، غرب عکسالعملی محدود نشان داد و 105 موشک به مراکز باصطلاح شیمیایی سوریه شلیک کرد که گویا 71 موشک با ضد هوایی سوریه و روسیه خنثی گردیدند. سوریه از نظر استراتژیک و ژئوپولتیک برای هر دو کشور روسیه و آمریکا اهمیت دارد.
این کشور برای روسیه حکم پلی به دریای مدیترانه را دارد و با پشتیبانی پوتین از اسد و پیوند استراتژیک وی با ایران با هدف توسعه ژئوپولتیک روسیه در منطقه میباشد، بویژه راه پیدا کردن به دریای مدیترانه و آبهای گرم خلیج همیشگی فارس. آمریکا حساسیتش در سوریه بخاطر آنست که ایران در چند سال گذشته با فرستادن نیروی قدس، حمایت از حزبالله لبنان و گسیل نیروهای نیابتی از عراق و افغانستان حضورش و قدرت منطقهای خود را بشدت افزایش داده و باعث نگرانی شدید اسرائیل گردیده است.
در اینجا باید بگویم در زمان ریاست جمهوری آقای اوباما در آمریکا، این کشور حضور خود را در خاورمیانه کمرنگ نمود و در کنار ایران، روسیه توانسته روابط مطلوبی با ایران، افغانستان، عراق و حتی مصر ایجاد نماید.
اکنون آمریکا مصرانه می کوشد به خاورمیانه بازگردد اما با مثلث ایران، روسیه و ترکیه برخورد نموده است.
همانطور که Graham Allison از استراتژهای بزرگ آمریکایی و همچنین دکتر اسد همایون از استراتژهای ایرانی مقیم آمریکا نظر میدهند آمریکا از نظر قدرت جهانی که از بعد از جنگ جهانی دوم که تقریباً نظم جهانی را تعیین مینمود، از نظر سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و حتی نظامی در افول میباشد و به نظر نمیرسد که بتواند قدرت ژئوپولیتیک روسیه را در خاورمیانه خنثی و مهار نماید و خود را مجدداً جایگزین نماید.