بازیگران در آمریکا و ایران

جمهوری اسلامی ایران بیش از دو دهه است مباحثاتی در مراکز مطالعاتی استراتژیک خود حول دفاع و امنیت ملی بخاطر حفظ نظام ولایی سازمان داده است.

در ابتدای امرکارشناسانی که در دانشگاههای آمریکا و انگلیس و … تحصیل کرده بودند به ایران دعوت شدند. بعدها اطاق فکرهای گوناگون بوجود آمد و نتایجی که این اطاق های فکر بدان دست یافته بودند به ولی فقیه منتقل میشد.

در ابتدا متفکرینی که در این اطاقها فعالیت داشتند به این نتیجه رسیده بودند که برای دستیابی به امنیت نظام ولایی نیاز به  آن است که کشور به تکنولوژی انرژی گرما هسته ای دسترسی یابد، اما بخاطر مخاطراتی که در نظام جهانی گریبانگیر آنها میشد و تجربه کشورهای همسایه و عکس العمل سریع و دهشتناک نظام جهانی و در رٲس آن ایالات متحده آمریکا و ترس از انزوای جهانی، سعی کردند که به شکلی مخفیانه تئوری ساخت بمب اتمی و موشکهایی که قادرند کلاهک های هسته ای را حمل نمایند بیاموزند و در این راه چند دانشمند اتمی پاکستان را اجیر کرده و با دستمزدی غیرقابل تصور به خدمت گرفتند.

بعد از  مدتی این پروژه لو رفت و آنها در جهت اهداف خود به کره شمالی نزدیک شدند. علاوه بر آن از دانشمندان روسی که در بوشهر فعالیت میکردند، آموزه های بسیاری را آموختند. دسته ی دیگر که در اطاقهای فکر دیگر فعالیت داشتند، سیاست دفاع رو به جلو را پیشنهاد دادند.

براساس این سیاست جمهوری ولایت میبایستی گروه های تروریستی را سازمان میداد که بمثابه دسته جاتی چریکی، جنگ های نیابتی را در جبهه ای به وسعت خاورمیانه به پیش می بردند، فرصت کافی داشتند که این گروه های چریکی را با شیوه های جنگ نامتقارن آموزش دهند.

آنها بدین طریق ارتشی از دسته جات چریکی در افغانستان و عراق و یمن و لبنان و سوریه و سودان سازمان دادند و حتی پایگاههایی را برای ساخت و تولید موشک های نقطه زن و پهپادهایی که قادر هستند بمب با خود همراه داشته باشند در نقاط گوناگون منطقه خاورمیانه بوجود آورند. آنها می دانستند که نیروهای مسلح مرکب از سپاه پاسداران و ارتش قادر به جنگ منظم با ارتش آمریکا و دیگر کشورهای رٲس نظام جهانی نخواهند بود، چونکه آمریکا و  متحدانش با جنگ افزارهای فوق مدرن در طی چند روز اساس سپاه پاسداران و ارتش را به نابودی می کشاندند. اما آنها قادرند با توسل به جنگ های نامتقارن منطقه را به آتش بکشند و خساراتی جبران ناپذیر بر کشورهای منطقه و بالاخص بر عربستان سعودی و اسرائیل و امارات و بحرین وارد آورند. زدن چند چاه مهم نفتی آرامکوی عربستان و حمله به بندرهایی که عربستان قصد داشت با استفاده از آن بنادر نفتش را صادر کند و یا حمله به نفتکش ها و عدم وجود پاسخ متناسب نظامی از سوی آمریکا و قدرت های بزرگ جهانی و نیز حضور روسیه و چین در کفه ی ترازوی ایران، اوضاع منطقه را بیش از پیش بحرانی کرد. در  آستانه ی اجلاس سازمان ملل متحد مکرون پرزیدنت فرانسه تلاش کرد تا با تخفیف شکافها بین ایالات متحده و ایران زمینه ی گفتگوی مشترک ترامپ با روحانی را فراهم سازد.

اما از سویی دیگر مجلس نمایندگان آمریکا و نانسی بلوسی که بر کرسی ریاست تکیه زده است سعی کردند تا ترامپ را به استیضاح تهدید نمایند. آیا هدف نهایی و اصلی از طرح استیضاح ترامپ به شکست رساندن طرح ماکرون بود؟

نقش اسرائیل در این میان چه بود؟ بعد از برکناری جان بولتون از نقشی که در کاخ سفید داشت و نزدیکی بسیاری که بولتون با سیاست لابی های اسرائیلی داشت. این گمانه زنی را تقویت میکند که آی پک موافق مذاکرات ترامپ با روحانی نبوده است. و ازسوی دیگر خبرها حاکی از آن است که مذاکرات پشت پرده ای مابین اطرافیان روحانی و محافلی از دموکرات ها مخفیانه در جریان بوده است و مانع از آن شده است تا ایران پا پیش گذارد.

افزایش تحریم ها (بالاخص تحریم بانک مرکزی ایران) سبب آن شد تا بر گمانهای آندسته که می اندیشیدند تحریم های آمریکا علیه ایران پروپاگانداست و بر اثر وزیدن نسیم ملایمی فرو می ریزد، خط بطلان کشد. حرکتهای متناقض کاخ سفید علیه اقدامات نظامی ایران و یا دسته جاتی که به عملیات نظامی نیابتی از سوی ایران انجام می پذیرد و از سوی محافل عربی، کاخ سفید را درقبال این عملیات به انفعال متهم می کنند. در مرحله ی اول امارات متحده عربی واداشته که خود را به ایران نزدیک کند و خبرها حاکی از آن است که عربستان سعودی هم تمایل آن را دارد تا با ایران به گفتگو بنشیند.

اگر چنانچه این نزدیکی ها پایدار گردد  مشخص نیست که چه تٲثیری بر سیاست کاخ سفید در قبال جمهوری ولایی می نهد. آیا این تعللی که بین ایران و آمریکا صورت  پذیرفته برای مذاکره است؟

تاکنون ایالات متحده آمریکا برای به تسلیم واداشتن ایران گام به گام پیش رفته است. در ابتدا انزوای بین المللی ایران را تعقیب کرده است ن ا روسیه و چی و حتی بخش هایی از اروپا با او همراهی نکردند. ترامپ با جنگ تعرفه ها به مقابله با آنها پرداخته ّ . ام و نرم نرمک اروپا را تا میزان زیادی مجاب کرده است. جنگ تعرفه ها چین را هم پاسیو کرده است. روسیه به تنهایی قادر  نیست با سیاست کاخ سفید به تنهایی مقابله کند. تاکتیک محوری مرحله دوم کاخ سفید، محاصره اقتصادی بود که اروپا ایران را  را پذیرفته وامضأ نماید. نارضایتی از متن قرارداد هم از سوی یهودیان آمریکا و آی پک وجود ۵+۱ واداشته بود تا قرارداد داشت وهم از سوی محافظه کاران حکومت ولایی و در رٲس آنها فرماندهان سپاه پاسداران. بالاخص آنهایی که در آرزوی آن بودند تا “هلال شیعی” در قبال عربستان و سنی های دیگر از سلطه ویژه ای برخوردار باشند و بعد از فتح کربلا، مکه را هم فتح

دوم شد و حتی ۵+۱ را نپذیرفت و بر آن اشکالات اساسی وارد کرد و مصمم به تنظیم قرارداد ۵+۱ نمایند!! اما ترامپ قرارداد دوازده شرط اولیه را برای پذیرش مذاکرات اعلام کرد که در حقیقت این شروط ماهیت وجودی حکومت ولایی را در ایران و  منطقه به پرسش کشانده است. ّ بعضی از مفسران بالاخص عربی فشار حداکثری آمریکا علیه ایران را بی سرانجام می دانند. ترامپ با اتخاذ سیاستی ملی گرایان ه  که بسیاری آن را “ملی گرایی بدخیم” نامیده اند، اقتصاد آمریکا را از بحران خارج و رونقی موقت به آن بخشیده است. علاوه بر آن میزان بیکاری در آمریکا کاهش یافته است و اگر بتواند جمهوری ولایی ایران و حکومت کره شمالی را به گفتگو و تسلیم وادارد، در انتخابات بعدی برنده اصلی خواهد بود. ٔ در ایران بیش از پنج میلیون انسان گرسنه وجود دارد، علاوه بر آن بیست و پنج میلیون انسان ی که به سوتغذیه گرفتارند. حدود پنجاه میلیون هم در زیر خط فقر زندگی می کنند و مهم تر از همه بیست میلیون حاشیه نشین هستند که در اطراف شهرهای اصفهان، تبریز و … زندگی می کنند. حاشیه نشینان برحسب چپاول اموالشان توسط حکومت و  ،بزرگی چون تهران، مشهد عوامل حکومت از طبقاتی میانی به تهیدستان مبدل شده اند. حاشیه نشینان از ظرفیت بالایی برای اشکال شورشی برخوردارند و  اگر نیروهای ترقی خواه در شرایط خطیر کنونی آنها را آگاه نساخته و زمینه سازماندهی آنها را حول شعارهای واقع بینانه فراهم ُ  نسازند، چه بسا چهره ها و جریاناتی که تا بن دندان به مراکز قدرت نظام جهانی وابسته اند، هژمان یابند و بار دیگر چرخه ی  استبداد و شورش های کور سر برون آورد.

در منطقه خاورمیانه تحول عجیبی بوقوع پیوسته و آن آنست که حتی گروه های کوچک قادر به تولید موشکهای نقطه زن شده اند و بعد از آر، پی، جی، هفت موشکها صلاحی استراتژیک در بین این دسته جات تبدیل شده است.

گزارشها حاکی از آنست که گروههای کوچک قادر شده اند تا موشکهای برد کوتاه را به موشکهای  رد تبدیل سازند.آنها از طریق اینترنت به چگونگی ُ میان ب تبدیل این تکنولوژی دسترسی یافته اند .

از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا با انبارهای بزرگ ذخیره سازی نفت در عرصه ی تولید انرژی با مشکل اساسی روبرو نیست و چندان به نفت خاور کی نیست. مگر آنکه به مدد بازارهای بورسی نیویورک سهام چاه های نفت منطقه خاورمیانه  ّ میانه مت را در اختیار گرفته و از آن طریق احاطه کامل بر نفت منطقه خاورمیان ه داشته باشد. شرکت آرامکوی عربستان به این درخواست مالی پاسخ مثبت داده است و چه بسا در آینده ای نزدیک این درخواست تمامی مناطق نفت خیز خاورمیانه را در بر بگیرد، سرمایه و در آنصورت نفت منطقه خاور میانه در انحصار بازار بورس نیویورک قرار خواهد گرفت و از این طریق آمریکا رقیب اصلی خود یعنی چین را به عقب خواهد راند. حتی اروپا نیز در قبال این تهدید مجبور به عقب نشینی خواهد شد و یا آنکه بازی را به   زمین روسیه خواهد کشاند.  این شکافها در بین آمریکا و اروپا، ناتو مانور مشترکی با حضور آمریکا و کشورهای اروپایی و از آنجمله آلمان علیرغم همه سازماندهی می کند تا در مقابل چشمان دشمن فرضی، قدرت تکنولوژیک جنگ افزارهای نظامی خود  برخ بکشد. این حرکت قرار است آینده ی نامطمئن “غرب یکپارچه” را بازتولید کند؟

و یا آنکه مقدمه ورود به جنگ های منطقه ای را فراهم آورد؟

هدف نهایی این حرکت های نظامی به اصطلاح “غرب یکپارچه” چیست؟

خاورمیانه؟

یا چین، هند و روسیه ؟

پرسش اساسی در آنست که چرا عربستان سعودی راه مصالحه ی حتی موقت با ایران را در پیش گرفته است؟

آیا جنگ های نیابتی گروههای طرفدار جمهوری ولایی و در ظاهر بی تفاوتی ایالات متحده به وقایع اخیر سبب تغییر رویه ی عربستان و  امارات در ارتباط با ایران شده است؟

پرسش دیگر آن است که چرا ایالات متحده در قبال این نوع عملیات و جنگ های نیابتی دست  به اقدام نظامی نمیزند ؟

آیا ایالات متحده در صدد است تا با تمام نیرو در قبال چین و روسیه و هند صف آرائی کند و از این طریق سلطه جهانی خود را که صدمات اساسی خورده است بازتولید کند؟

بسیاری از مسئولین درجه ی نخست ایالات متحده معتقدند که بقدر کافی جنگ افزارهای نظامی در اختیار عربستان قرار داده اند و این کشورخود میبایستی سامانه ی دفاعی خود را سامان بخشد و از سوی  تٲثیر ۲۰۰۸-۲۰۰۹ دیگر هزینه ی گزاف در جنگ عراق (گویا بیش از هفت تریلیون دلار)  در پیدایش بحران اقتصادی سالهای بسزایی داشته است.

از آنسوی چین نیز که در این اندیشه است تا دوان، دوان خود را به رٲس نظام جهانی (در ابتدا در عرصه   اقتصادی) برساند، در حال بلعیدن عرصه های اقتصادیی می باشد که قبلا در انحصار ایالات متحده واروپا بوده است.

اما بزرگترین خطر برای بازیابی قدرت و هژمان ایالات متحده و اروپا چرخه ی کنتراتیو است که اقتصاد جهانی سرمایه داری طبق تخمین این چرخه، در دوران درازمدت رکود قرار گرفته و علاوه بر آن تفاوتی اساسی بین این چرخه با چرخه های ماقبل  ّ خود دارد و آن اینکه سرمایه دری ممکن است دوره های بس پارگذرای رونق با توسل به اقتصاد متکی به حبابها را تجربه کند.

اما گذار از حبابی به حباب دیگر، سرمایه داری را به بن بستی قطعی خواهد کشاند. بهرحال این تخمین تاکنون راهبردی نهایی  وقطعی را برای نجات سرمایه داری نمی یابد. حتی در اقتصاد ویران ایران نیز دارو دسته ی حکومت به این حبابهاروی آورده  اند.

با این وضعیت خطرناک و اسفناکی که جهان، منطقه خاورمیانه و ایران درگیر آنند و فشار حداکثری ایالات متحده علیه ایران، روز به روز دامنه ی مقاومت حکومت ولایی را تنگ تر می کند، امکان آنکه در آینده ی نزدیکی شاهد شورش در درجه اول شهرهای بزرگ تهران، مشهد، اصفهان،تبریز را در برگیرد، بسیار زیاد است. “شورش برای نان” و شاید پیش بینی احتمال این شورش، عربستان و امارات را به سمت توافق موقت با ایران هول داده است! نیروهای ترقی خواه و عدالت طلب و مستقل داخل کشور که راهبردهای توسعه ی همه جانبه  را دنبال می کنند، میبایستی هم اکنون خصلت این شورش ها را دریابند و در راه رساندن آنها به سمت و سویی که مصلحت مردم و کشور را  در خود دارد، دست به ایجاد هسته های مقاومت فراگیر زنند.

حکومت ولایی با توسل به سیاستی که نولیبرالیسم آنرا تجویزکرده است، تنها به استراتژی توسعه ی صادرات چشم دوخته است تا در عرصه ی نفت وگاز به نیت اصلی خود برای کسب ارز دست یابد و از آن طریق سهم اعظمی را مسئولین مملکتی از آن خود کنند و در کشورهای گوناگون پس انداز کنند و نیز دسته های تروریستی را امکانات مالی و نظامی دهند. کشور را به حال خود رها کرده اند.

بخش اعظمی از کارخانه ها را به تعطیلی کشانده اند و نیز میرود که وسعت زیادی از خاک ایران را به کویر تبدیل سازند (بیش از نیمی از مساحت کشور). باید در دل کارخانه ها و مزارع و زمینهای هسته های مقاومت را سازمان داد و علاوه بر آن در بین مزدبگیران و در محلات گوناگون و حتی در بین حاشیه نشینان این هسته ها را توسعه داد.

باید به هر طریق   ممکن از بازتولید چرخه ی استبداد و شورش های کور جلوگیری نمود.

 

زنده باد ایران و مردم ایران

زنده باد یکپارچگی و وحدت ملی ایران

گروه وحدت ملی ایرانیان اروپا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *